شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارند
سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۱۸ ب.ظ
![شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارند شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را دارند](http://www.javanonline.ir/files/fa/news/1394/11/24/211099_685.jpg)
از سر و صدای بچههای خردسال میشود حدس زد که خانوادههای شهیدی که امروز مهمان آقا هستند، از طایفه شهدای جدیدند؛ همانهایی که نامشان این روزها بیشتر شنیده میشود: «شهدای مدافع حرم». آغازگر این ضیافت، بیانات آقا در وصف شهدای مدافع حرم و امتیازات آنها نسبت به دیگر شهیدان است؛ «اقدام داوطلبانه»، «اعتقاد خالصانه با پشت سر گذاشتن هیجانات جوانی»، «پشت کردن به تعلقات زندگی و زن و فرزند» و «دفاع از حریم اهلبیت علیهم السلام» چهار شاخصی است که آقا برای این شهیدان میشمرند و تأکید میکنند «چهارمین ویژگی بالاترین آنهاست.» شاید گُل سخنان آقا اشارهشان به روایاتی از معصومین علیهمالسلام است که خانوادههای شهیدان را حسابی دلگرم میکند و لبخند شادی و رضایت را بر لبان آنها مینشاند: «ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه علیهمالسلام به عدهای از شهدا اشاره کردند و گفتند که اینها اجر دو شهید را دارند. در مورد یک گروهی از مجاهدان زمانِ ائمه علیهمالسلام روایت است که اینها در روز قیامت از روی شانههای بقیه مردم عبور کرده و به بهشت میروند؛ خدا اینها را پرواز میدهد. من در مورد شهدای شما یک چنین تصوری دارم؛ من خیال میکنم اینها همانهایی هستند که هر یک شهیدشان، اجر دو شهید دارد؛ گمان میکنم اینها از جمله کسانی هستند در روز قیامت -که همه ما گرفتاریم، همه ما مبتلا هستیم؛ در روز قیامت اولیا هم مبتلا هستند؛ در آن روز- این جوانان، فرزندان، همسران و پدران ما به لطف الهی به سمت بهشت پرواز میکنند، و دیگران به حال اینها غبطه میخورند، اینها از این قبیلاند.»
نوبت گفتوگوی دو طرفه خانوادههای شهیدان با آقا میرسد. اولین خانواده، خانواده شهید «هادی کجبافی» از اهواز است. آقا با تجلیل از همسر شهید رشته سخن را بهدست میگیرند: «شنیدم شما در مراسم همسر شهیدتان بیانات خوبی داشتید؟» همسر شهید، قرآنی پاسخ میدهد: «هذا من فضل ربی». ماجرای صحبتهایی که تجلیل آقا را برانگیخته از این قرار است که همسر شهید در یادبود شهیدش در اهواز به درخواست تروریستها برای فروختن پیکر شهید کجبافی پاسخ داده و گفته بود: «ما پیکر عزیزمان را در راه خدا دادهایم و آنچه را که در این راه دادیم، پس نمیگیریم. ... .»
نوبت به فرزندان شهید میرسد. یکی از پسران در پاسخ به آقا که از ازدواج او میپرسند، میگوید: «میخواستیم عروسی کنیم که پدر شهید شد و نشد.» آقا میگویند: «چه اشکالی دارد؟ اشکالی ندارد. عروسی کنید. انشاءالله شما بچههای خوب و حزباللهی هرچه فرزند بیشتر بیاورید نسل جماعت حزباللهی در کشور بیشتر میشود.»
خانواده شهید «حسین بادپا» از کرمان دومین خانواده شهیدی است که مورد تجلیل آقا قرار میگیرد. پدر پیر شهید لنگ لنگان خود را به آقا میرساند؛ پیرمرد نمیتواند جلوی اشکش را بگیرد و با اشک بر پیشانی آقا بوسه میزند.
مادر شهید میگوید: «آقا را اذیت نکن!» آقا پاسخش را با خنده میدهند: «اذیت که نیست خانم!» پدر و مادر شهید دعا میکنند که دیگر فرزندانشان هم در راه ولایت فدا شوند؛ دختر شهید از آقا برای کنکورش التماس دعا دارد؛ آقا هم برایش دعا میکنند: «انشاءالله؛ اولاً در کنکور قبول شوی و بعد هم زود ازدواج کنی.»
نوبت خانواده شهید «حجتالاسلام محمّدمهدی مالامیری کجوری» است؛ پدر شهید که از روحانیون است بدون عبا مقابل آقا ایستاده؛ انگار شوق دیدار با آقا، موجب شده عبای پدر شهید جا بماند؛ آقا میپرسند: «عبایتان را کجا گذاشتید؟» پدر شهید میگوید: «یادم رفت!» آقا میگویند: «پس شما اینجا بیعبا آمدید و باید یک عبا به شما بدهیم» هدیهای که در پایان دیدار به دست پدر شهید میرسد. خانواده بعدی، خانواده شهید «رضا نقشی قرهباغ» از آذربایجان غربی هستند؛ آقا به درخواست پدر شهید، دقایقی به زبان آذری با او صحبت میکنند.
۹۶/۱۱/۲۴